سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 
Google

در این وبلاگ
در کل اینترنت

لقمان حکیم، غلام سیاهی بود که در سرزمین سودان چشم به جهان گشود. گرچه او چهره ای سیاه و نازیبا داشت، ولی از دلی روشن، فکری باز و ایمانی استوار برخوردار بود. او که در آغاز جوانی برده ای مملوک بود، به دلیل نبوغ عجیب و حکمت وسیعش آزاد شد و هر روز مقامش اوج گرفت تا شهره ی آفاق شد.

او مردی امین بود، چشم از حرام فرو می بست، از ادای حرف ناسزا و بی مورد پرهیز می کرد و هیچگاه دامن خود را به گناه نیالود و همواره در امور زندگی شرط عفت و اخلاص را رعایت می کرد.

اوقات فراغت خود را به سکوت و تفکر در امور جهان و معرفت حق تعالی می گذراند و برای گذراندن امور زندگی به حرفه خیاطی و یا درودگری مشغول بود. (بعضی گویند لقمان بنده ای بود حبشی که از راه شبانی معیشت خود را می گذراند.)

لقمان از خنده بی مورد و استهزاء دیگران پرهیز می کرد و هیچگاه اراده خود را تسلیم خشم و هوای نفس نمی کرد. از کامیابی در دنیا مغرور و از ناکامی اندوهگین نمی شد و صبر و شکیبایی او به حدی بود که با از دست دادن چند فرزند، از سر زبونی دیدگان خود را به سرشک غم نیالود.

در اصلاح امور مردم و حل نزاع و مرافعه آنها سعی وافر داشت و هرگز به دو کس که با یکدیگر مخاصمه و منازعه یا مقاتله داشتند نگذشت، مگر آن که در میان ایشان اصلاح کرد. بیشتر وقت خود را در همنشینی با فقها و دانشمندان و پادشاهان می گذراند و مسئولیت خطیر آنها را گوشزد می کرد و آنها را از کبر و غرور برحذر می داشت و خود نیز از احوال ایشان عبرت می گرفت.

در این شرایط بود که لقمان شایسته پوشیدن جامه حکمت شد و سپس در نیمروزی گرم که مردم در خواب قیلوله بودند جمعی از فرشتگان که لقمان قادر به رؤیت آنها نبود، نظر لقمان را در مورد خلافت و پیغمبری خدا جویا شدند.

لقمان در پاسخ فرشتگان گفت: اگر خدای متعال مرا به قبول این امر خطیر امر کند، فرمان او را با دیده منت خواهم پذیرفت و امید و یقین دارم که در آن صورت او مرا در این کار یاری خواهد کرد و علم و حکمتی که لازمه این وظیفه باشد به من عطا خواهد کرد و مرا از خطا و اشتباه حفظ می کند، ولی اگر اختیار رد یا قبول این امر با من باشد، از پذیرش این مسئولیت بزرگ عذر خواهم خواست و عافیت را اختیار می کنم.

چون فرشتگان علت امتناع لقمان از پذیرش این مسئولیت را جویا شدند، لقمان گفت: حکومت بر مردم اگر چه منزلتی عظیم دارد، ولی کاری بس دشوار است و در جوانب آن فتنه ها و بلاها و لغزشها و تاریکی های بیکرانی وجود دارد که هر کس را خدا به خود واگذارد گرفتار آن شود و از صراط مستقیم و راه رستگاری منحرف گردد و هر کس از آنها برهد به فلاح و رستگاری نائل خواهد شد.

خواری و گمنامی دنیا در برابر عزت و بزرگواری آخرت گوارا است ولی اگر هدف کسی جاه و جلال دنیوی باشد، دنیا و آخرت هر دو را از کف خواهد داد، زیرا عزت و نعمت دنیا موقت و عاریه است و چنین کسی به نعمت و عزت جاودان اخروی نیز دست نخواهد یافت.

فرشتگان که به عقل سرشار لقمان پی بردند او را تحسین کردند و خدای تعالی او را مورد لطف و عنایت قرار داد و سرچشمه حکمت خود را بر لقمان روان ساخت تا سیل حکمت و نور معرفت بر زبان و بیان لقمان جاری گردد و تشنگان حقیقت را در خور استعدادشان از زلال معرفت و حکمت خود سیراب سازد و در این میان فرزند برومند لقمان که نظر پدر را به خود معطوف داشته بود، بیشتر مورد خطاب او قرار می گرفت گرچه نصایح لقمان بیشتر جنبه عمومی داشت.

 

نصایح لقمان به فرزندش

سعی لقمان بر این بود که در مناسبت های مختلف فرزندش و همچنین سایر مردم را پند و اندرز دهد. لقمان فرزندش ناتان را خطاب قرار داد و گفت: فرزندم همیشه شکر خدا را به جای آور، برای خدا شریک قائل مشو، زیرا مخلوقی ضعیف و محتاج را با خالقی عظیم و بی نیاز برابر نهادن، ظلمی بزرگ است.

فرزندم: اگر عمل تو از خردی چون ذره ای از خردل در صخره های بلند کوه یا آسمانها و یا در قعر زمین مخفی باشد از نظر خدا پنهان نخواهد بود و در روز رستاخیز در حساب اعمال تو منظور خواهد شد و به پاداش و کیفر آن خواهی رسید.

فرزندم: نماز را به پای دار! تا ارتباط تو با خدا محکم گردد و از ارتکاب فحشا و منکر مصون باشی و چون به حد کمال رسیدی، دیگران را به معروف و تهذیب نفس و تزکیه روح دعوت و رهبری کن و در این راه در مقابل سختی ها، صبور و شکیبا باش.

فرزندم: نسبت به مردم تکبر مکن و به دیگران فخر مفروش که خدا مردم خودخواه و متکبر را دوست ندارد.

خود را در برابر ایشان زبون مساز که در تحقیرت خواهند کوشید، نه آنقدر شیرین باش که ترا بخورند و نه چندان تلخ باش که به دورت افکنند.

فرزندم: در راه رفتن نه به شیوه ستمگران گام بردار و نه مانند مردم خوار و ذلیل، و به هنگام سخن گفتن آهسته و ملایم سخن بگو زیرا صدای بلند، بیرون از حد ادب و تشبه به ستوران - ستوران- است.

فرزندم: از دنیا پند بگیر و آن را ترک نکن که جیره خوار مردم شوی و به فقر مبتلا گردی و تا آنجا خود را در بند و گرفتار دنیا نکن و در اندیشه سود و زیان آن فرو مرو که زیانی به آخرت تو برسد و از سعادت جاودان بازمانی!

فرزندم: دنیا دریای ژرف و عمیقی است که دانشمندان فراوانی را در خود غرق کرده است پس برای عبور از این دریا، کشتی از ایمان و بادبانی از توکل فراهم کن و برای این سفر توشه ای از تقوی بیندوز، و بدان و آگاه باش که اگر از این راه پر خطر برهی، مشمول رحمت شده ای و اگر در آن دچار هلاک شوی به غرقاب گناهانت گرفتار گشته ای.

فرزندم: در زندان شب و روز زمانی را برای کسب علم و دانش منظور کن و در این راه با دانشمندان همدم و همراه شو و در معاشرت با آنها شرط ادب را رعایت کن و از مجادله و لجاج بپرهیز تا تو را از فروغ دانش خود محروم نسازند.

فرزندم: هزار دوست اختیار کن و بدان که هزار رفیق کم است و یک دشمن میندوز و بدان که یک دشمن هم زیاد است.

فرزندم: دین مانند درخت است. ایمان به خدا آبی است که آن را می رویاند. نماز ریشه آن، زکات ساقه آن، دوستی در راه خدا شاخه های آن، اخلاق خوب برگ های آن و دوری از محرمات، میوه آن است. همانطور که درخت با میوه ی خوب کامل می گردد، دین هم با دوری از اعمال حرام تکمیل می شود.

 

لقمان از دیدگاه امام صادق علیه السلام

از امام صادق علیه السلام سؤال کردند خدا چه حکمتی به لقمان داد که از او در قرآن یاد شده است؟ حضرت فرمود: به خدا سوگند حکمتی که به لقمان داده شده بود نه مال بود و نه مقام و طایفه و نه هیکل و زیبایی، بلکه او مردی بود در کار خدا نیرومند، در راه او پرهیزکار، ساکت، با وقار، دقیق، آینده نگر، تیزبین و پند آموز. او روزها نمی خوابید و همیشه بر اعمال خود کنترل و نظارت دقیق داشت.

از ترس گناه هیچگاه نمی خندید، غضب و شوخی نمی نمود، خداوند به او اولاد زیادی بخشید و در حالی که همه آنها قبل از وی جان سپردند با صبر و شکیبایی مصائب را تحمل کرد و به رضای خدا راضی بود و برای هیچ یک اشک بر دیدگان جاری نکرد.

هر گاه به دو نفر که اختلاف و یا نزاع داشتند برخورد می کرد میان آنان صلح و صفا برقرار می ساخت و آتش کینه و عداوت را در آنها خاموش می ساخت.

 

لقمان از دیدگاه مفسرین

دسته ای از مفسرین معتقدند او پیامبر بوده ولی اغلب او را حکیمی فرزانه دانسته اند. در سیاهی چهره او تردیدی نیست ولی حکمت بی نظیرش، سیرت او را بسیار منور کرده بود. کسی از او پرسید مگر تو همدوش ما گوسفند چرانی نمی کردی چه شد که به این مقام و منزلت رسیدی؟

لقمان پاسخ داد: خدا را شناختم، امانت را حفظ کردم، راست گفتم و از حرف بی فایده و بی مورد پرهیز کردم.

بعضی گفته اند او پسر خواهر ایوب بوده و بعضی دیگر او را پسر خاله ایوب معرفی کرده اند و عده ای دیگر او را از عمو زادگان ابراهیم علیه السلام دانسته اند.

 

نمونه هایی از حکمت لقمان

لقمان در آغاز، برده خواجه ای توانگر و خوش قلب بود. ارباب او در عین جاه و جلال و ثروت و مکنت دچار شخصیتی ضعیف و در برابر ناملایمات زندگی بسیار رنجور بود و با اندک سختی زبان به ناله و گلایه می گشود، این امر لقمان را می آزرد اما راه چاره ای به نظر او نمی رسید، زیرا بیم آن داشت که با اظهار این معنی، غرور خواجه جریحه دار شود و با او راه عناد پیش گیرد.

روزگاری دراز وضع بدین منوال گذشت تا روزی یکی از دوستان خواجه خربزه ای به رسم هدیه و نوبر برای او فرستاد. خواجه تحت تأثیر خصائل ویژه لقمان، خربزه را قطعه قطعه نمود به لقمان تعارف کرد و لقمان با روی گشاده و اظهار تشکر آنها را تناول کرد تا به قطعه آخر رسید، در این هنگام خواجه قطعه آخر را خود به دهان برد و متوجه شد که خربزه به شدت تلخ است. سپس با تعجب زیاد رو به لقمان کرد و گفت: چگونه چنین خربزه تلخی را خوردی و لب به اعتراض نگشودی؟ لقمان که دریافت زمان تهذیب و تأدیب خواجه فرا رسیده است، به آرامی و با احتیاط گفت: واضح است که من تلخی و ناگواری این میوه را به خوبی احساس کردم اما سالهای متمادی من از دست پر برکت شما، لقمه های شیرین و گوارا را گرفته ام، سزاوار نبود که با دریافت اولین لقمه ناگوار، شکوه و شکایت آغاز کنم.

خواجه از این برخورد، درس عبرت گرفت و به ضعف و زبونی خود در برابر ناملایمات پی برد و در اصلاح نفس و تهذیب و تقویت روح خود همت گماشت و خود را به صبر و شکیبایی بیاراست.

روزی دیگر خواجه لقمان در سرایی، سفره ای گسترده بود و میهمانان خود را در سایه جود و کرمش پذیرایی می کرد. لقمان که در خدمت میهمانان و تهیه وسایل رفاه ایشان سعی وافر داشت از شنیدن سخنان بیهوده آنها سخت در عذاب بود و همواره مترصد فرصتی بود تا عادت زشت آنها را گوشزد کند و در اصلاح و تهذیب آنها گامی بردارد. در این هنگام گروهی از میهمانان خواجه، وارد سرا شدند و خواجه به لقمان فرمان داد تا گوسفندی ذبح کند و غذایی از بهترین اعضاءِ گوسفند مهیا سازد. لقمان غذایی لذیذ از دل و زبان گوسفند، فراهم نمود و نزد میهمانان آورد. روزی دیگر خواجه امر کرد، از بدترین اعضاءِ گوسفند، غذایی آماده سازد، لقمان بار دیگر غذا را از دل و زبان گوسفند مهیا کرد.

خواجه با تعجب پرسید: چگونه است که این دو عضو گوسفند هم بهترین و هم بدترین هستند؟ لقمان پاسخ داد: این دو عضو مهمترین اعضا در سعادت و شقاوتند، چنانکه اگر دل سرشار از نیت خیر و زبان گویای حکمت و معرفت و حلاّل مشکلات و مسایل مردم باشد، این دو عضو بهترین اعضاء هستند و هر گاه دل بداندیش و پست نیت باشد، زبان گویای غیبت و تهمت و محرک فتنه و فساد، هیچیک از اعضا، بدتر و زیان بارتر از این دو عضو نخواهد بود.

لقمان نیک و بد هر کاری را مشروط به رضای وجدان و خشنودی خداوند می دانست و تمجید و تحسین خلق را هدف خود قرار نمی داد و از خرده گیری و عیبجویی آنها نیز هراسی نداشت و این موضوع را نیز همواره به فرزند خود گوشزد می نمود، تا روزی به جهت اطمینان خاطر، تصمیم گرفت این حقیقت را نزد پسر خود مصور سازد.

لقمان به فرزند خود گفت: مرکب را آماده ساز و مهیای سفر شو. چون مرکب آماده شد، لقمان خود سوار شد و پسرش را پیاده دنبال خود روان کرد. در این حال گروهی که در مزارع خود مشغول کار بودند آنها را نظاره کردند و به زبان اعتراض گفتند: عجب مرد سنگدلی، خود سواره است و کودک معصوم را پیاده به دنبال می کشد.

سپس لقمان خود از مرکب پیاده شد و پسر را سوار بر مرکب کرد تا به گروهی دیگر از مردم رسید، این بار مردم با نظاره آنها گفتند: عجب پسر بی ادب و بی تربیتی، پدر پیر و ضعیف خود را پیاده گذاشته و خود با نیروی جوانی و تنومندی بر مرکب سوار است. حقا که در تربیت او غفلت شده است.

در این حال لقمان نیز همراه فرزند خود سوار مرکب شد و هر دو سواره راه را ادامه دادند تا به گروه سوم رسیدند، مردم این قوم چون آنها را دیدند گفتند: عجب مردم بی رحمی، هر دو چنین بار سنگینی را بر حیوان ناتوان تحمیل کرده اند و هیچ یک زحمت پیاده روی را به خود نمی دهند. در این هنگام لقمان و پسر هر دو از مرکب پیاده شدند و راه را پیاده ادامه دادند تا به دهکده ی دیگری رسیدند، مردم با مشاهده آنها، زبان به نکوهش گشودند و گفتند: آن دو را بنگرید، پیر سالخورده و جوان خردسال هر دو پیاده در پی مرکب می روند و جان حیوان را از سلامت خود بیشتر دوست دارند.

چون این مرحله از سفر نیز تمام شد لقمان با تبسمی معنی دار به فرزند خود گفت: حقیقت را در عمل دیدی، اکنون بدان که هیچگاه خشنودی تمام مردم و بستن زبان آنها امکان پذیر نیست؛ پس خشنودی خداوند و رضای وجدان را مد نظر قرار ده و به تحسین و تمجید یا توبیخ و نکوهش دیگران توجهی نکن.

لقمان همواره رعایت اعتدال و میانه روی را از شروط کامیابی و موفقیت در امور زندگی می دانست و رعایت این اصل را در کلیه شئون زندگی لازم و ضروری می شمرد و معتقد بود افراط و تندروی می تواند لذت ها را به آلام و عادت ها را به آلودگی تبدیل کند. لقمان برای درک صحیح این موضوع، با بیانی جالب و منطقی، فرزند خود را چنین نصیحت کرد:

فرزندم این نصیحت پدر را همواره آویزه گوش خود کن و در زندگی همواره لذیذترین غذاها را میل کن و فاخرترین جامه ها را بپوش و در بهترین بستر بیارام و از زیباترین زنان ، انتخاب کن .

فرزند لقمان از نصایح پدر سخت متعجب شد، زیرا پدر که همواره او را به اعتدال و اقتصاد در امور زندگی تشویق می کرد، این بار او را به افراط و تن پروری ترغیب می نمود. لذا علت را از پدر خویش جویا شد. لقمان گفت: منظور من از این سخن آن بود که اگر زمانی برای برآوردن حاجت خود اقدام کنی که ضرورت و شدت آن به اوج خود رسیده باشد، از ساده ترین آنها عالی ترین مراتب لذت را خواهی برد.

اگر هنگامی برای خواب و استراحت اقدام کنی که بی خوابی حواس و قوای تو را تحت تأثیر و تسخیر خود قرار داده باشد، در این حال پاره خشتی بهتر از بالش پَر و بستری زبر و خشن خوشآیندتر از ملایمترین آنها خواهد بود.

فرزندم اگر زمانی بر سر سفره بنشینی که گرسنگی، صبر و طاقت از تو بریده باشد، ساده ترین غذاها برای تو لذیذتر از طعام پادشاهان خواهد بود. اگر نیاز تو به جامه تازه مبرم باشد و لباس پیشین قابل استفاده نباشد، جامه کرباس از خلعت شاهانه برای تو برازنده تر خواهد بود...

مریدی خلاصه معرفت و روح حکمت لقمان را جویا شد وی گفت: خلاصه معرفت و روح حکمت من آن است که از امور زندگی آنچه به عهده خالق است، تکلف و زحمتی بر خود روا نمی دارم و آنچه به عهده من است در آن سستی و کوتاهی نمی کنم.



نوشته شده در تاریخ یکشنبه 90/8/29 توسط سینا

هنر عهد هخامنشیان

 

هنر ایران در عهد هخامنشیان عمدتا بر پایه ی بزرگداشت مقام پادشاهان این سلسله استوار بوده است. هنر این عصر ترکیبی است از هنر اقوام گوناگونی که تابع پارسیان بوده اند و هخامنشیان با بهره گیری مناسب از این هنرهای مختلف و ریختن کلیه جلوه های هنری اقوام و ملل مختلف در یک قالب به هنر خود اعتلا بخشیده اند. علاوه بر بزرگداشت شاهان، اجرای مناسک و آیین زرتشتی نیز از مظاهر اصلی هنر در این دوره است که سبب ایجاد نوعی سمبولیسم هنری در آثار هنری هخامنشیان شده است. از دیگر جلوه های هنری این دوره رواج هنر کنده کاری، حجاری، پیکر تراشی، فلزکاری، کاشی سازی و قالی بافی است . آثار برجا مانده عمق پیشرفت هنرمندان ایرانی را در این رشته های هنری به تصویر می کشند. نقش برجسته های تخت جمشید نیز در زمره ی گنجینه ی هنر دوره هخامنشی به شمار می روند که هر یک مجموعه ای از تصاویر غنی و نقوش دوران هخامنشی را به نمایش می گذارند و علاوه بر آن گویای بسیاری از آداب و رسوم رایج در دربار هخامنشی اند.

در نقش برجسته های تخت جمشید صحنه هایی از مراسم و مناسک رایج در پایتخت شاهان هخامنشی وجود دارد که عموما پیکره ی پادشاه، کانون اصلی هر صحنه است. در این کنده کاری های زیبا که بر دل کوه نقش بسته دسته های آورندگان هدایا، صحنه بار عام پادشاه و دیگر نقوش برجسته ی مربوط به آرامگاه به نمایش گذارده شده است . این کنده کاری کاری ها درعین حال که همگی حکایت از تبحر و مهارت سنگ تراشان دارند هر یک گوشه ای از مراسم و وقایع سیاسی مذهبی آن دوران را به نیز نمایش می گذارند. ویژگی این آثار بیشتر در آن است که نشان می دهد هنرمندان پیکر تراش روزگار هخامنشی به طور کامل در خدمت اجرا و طرح نقوش خود بوده و مجالی برای بروز تمایلات شخصی خود نداشتند و به عبارت دیگر، کاملا مطیع به شمار می رفتند.

آثار فلزکاری نیز در این دوره  ، برجسته و چشمگیر است. اشیاء فلزی هخامنشیان بیشتر از طلا، نقره و برنز ساخته می شده است و از مهمترین آثار مکشوفه ،  ارابه ی زرینی است که چهار اسب در جلوی آن قرار دارد و دو پیکره ی آدمی بر روی نیمکت ارابه نشسته اند. نکته مهم در آثار فلزی این عهد ، استفاده ی زیاد از نقوش و پیکر حیوانی در ساخت ظروف و زیور آلات است. این نقوش را می توان بر روی بشقاب های نقره ای و طلایی به صورت جنگ شیر و گاو و یا دو بزکوهی مشاهده کرد.

یکی از برجسته ترین زیور آلات این دوره دستبندهایی است که انتهای آنها به دو سر شیر ختم می شود و با زیور آلات کوچک و قرص مانندی به شکل سر حیوانات و پرندگان و نقوش هندسی تزئین شده است . این آثار جملگی حاکی از آن است که پارسیان در عهد هخامنشی به ابزارهای زرین و سیمین و مفروغی علاقه داشته و بخشی از هنر خود را در این راه به کار می برده اند.

 

فروهر(نماد هخامنشیان)

فرش بافی از دیگر جلوه های بارز هنر ایرانی در زمان هخامنشیان است. این هنر به سبب از بین رفتن اکثر فرش های ایران در عهده باستان چندان مورد مطالعه ی دانشمندان قرار نگرفته بود ولی در اواخر دهه 1950 میلادی با کشف یک فرش 83/1×2 متری که به همراه آثار نفیس دیگر در یخ های سیبری کشف شد جلوه ای دیگر از هنر هخامنشی را در معرض دید بینندگان قرار داد. این فرش در محلی به نام (پازیریک) کشف گردید و بعدها به همین نام معروف شد. نوع بافت و ظرافت و نقش این قالی گویای مهارت و تبحر هنرمندان بافنده هخامنشی و نشانگر سنت دیرپای بافت فرش ایران است که قدمت آن را به دو هزار و پانصد سال و شاید بیشتر بازمی گرداند.

پیکرتراشی ، دیگر جلوه ی هنری دوره هخامنشی است. این شاخه از هنر ایران باستان که به نوعی وارث رموز تزئینی آشور ، بوده امروزه به صورت پیکره های زیبایی ازپادشاهان جانورانی نظیر اسب ، گاو، سگ ، شیر برجای مانده است. سنگ تراشان افراد و جانوران را معمولا به صورت نیم رخ نقش می کردند و در نمایش صحنه ها و اتفاقات تاریخی و سیاسی همواره بر بزرگ جلوه دادن شاهان خود تأکید زیادی داشته اند. در آثار باقیمانده از پیکرتراشی های هخامنشی قدرت تجسم بخشی ، خلاقیت هنری و دقت در انتخاب موضوع به خوبی به چشم می خورد.

در نتیجه گیری کلی می توان گفتهنر ایران در عصر هخامنشی به پیشرفت قابل ملاحظه ای نایل آمده است ، بدین صورت که ایرانیان جلوه های مختلف هنری قدیم مشرق زمین را جذب کرده و از آنها ترکیبی خاص با خصوصیات اصیل ایرانی ساختند. سهم هخامنشیان دراین دوره ترکیب، ظرافت بخشیدن، تناسب دادن و عظمت بخشیدن به شاخه های مختلف هنری بود به گونه ای که آن را به اوج عظمت و شکوه خود رساند.

 



نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/8/18 توسط سینا

سنگ ماه تولد شما و اثرات آن

سنگها می توانند شما را جادو کنند و بر فعالیت هایتان تاثیر بگذارند. اگر در درستی این قضییه تردید دارید در موقعیتی که نیاز به شجاعت دارید یک تکه سنگ «حدید» با خود حمل کنید تا اثر آن را به چشم ببینید. یا می توانید برای اینکه عشق بین خود و همسرتان را افزایش دهید گردن بندی از لاجورد به گردن بیاویزید، چون لاجورد عشق و دوستی را زیاد می کند. . هر یک از سنگهای موجود در طبیعت خاصیتی ویژه و منحصر به فرد دارد. انرژی از امواج کیهانی عبور می کند و به واسطه سنگهایی که بر گردن آویخته اید یا به نحوی با بدن شما در تماس قرار گرفته اند به شما منتقل می شود.

علاوه بر این دانشمندان بر این باورند که هر سنگ با متولد ماه خاصی ارتباط بیشتر و بهتری برقرار می کند و می تواند برای درمان بیماریها یا متعادل کردن قوای روحی و دماغی او مثمر ثمر باشد. به خاطر داشته باشید که برای متولدین هرماه، علاوه بر سنگ مخصوص خود او، ممکن است چندین سنگ دیگر هم مفید باشد. شما سنگ ها را چقدر می شناسید و درباره آنها چه اطلاعاتی دارید؟چه سنگی برای شما مفید است؟

پس ادامه متن را حتما بخوانید:

فروردین : الماس

الماس، یکی از گرانبهاترین و زیباترین سنگهای موجود در طبیعت با متولدین فروردین ارتباط بیشتری برقرار می کند. این سنگ اعتماد به نفس را افزایش می دهد و احساس شکست ناپذیری را در انسان تقویت می کند.الماس یکی از قدیمی ترین سنگهای موجود در طبیعت است که خاصیت تصفیه کنندگی دارد و مخصوصا روی کارکرد کلیه ها و مثانه اثر مثبتی می گذارد. علاوه بر آن کارایی و قدرت سنگهای دیگر را هم افزایش می دهد. فراموش نکنید متولد هر ماهی هستید و از هر سنگی استفاده می کنید افزودن الماس به گردن بند خود را از یاد نبرید.

اردیبهشت :زمرد

سنگ متولدین ماه میانی بهار، زمرد است. زمرد از زمان خیلی دور به عنوان سنگ درمانی به کار می رفته است. یکی از مهم ترین ویژگی های آن این است که روح و جسم را با هم متعادل می کند. این سنگ روی تیروئید و تصلب شرائین اثر می گذارد و در مورد بیمارانی که پارکینسون دارند یا مبتلا به صرع هستند روند درمان را بهبود می بخشد. زمرد فشار خون و بیماری قلبی را نیز کنترل می کند. در زمان های گذشته برای درمان بچه های کوچک هنگامی که به تب مبتلا می شدند مورد استفاده قرار می گرفته است. این سنگ ادراکات شهودی را افزایش می دهد و در ایجاد نبوغ تاثیر دارد. یوگی ها و کسانی که مدیتیشن می کنند اعتقاد دارند وقتی زمرد همراه دارند زودتر به تمرکز می رسند.

خرداد : مروارید

سنگ اختصاصی متولدین خرداد ماه مروارید است. به مروارید، داروی جادویی نیز می گویند. این سنگ روی اعصاب و کلیه عضلات اثر مثبت می گذارد و بیماریهای ناشی از کمبود کلسیم را برطرف می کند. مروارید نیروی حیات را افزایش می دهد و ضد اضطراب عمل می کند. علاوه بر آن همراه داشتن مروارید باعث میشود قوه ابتکار شما بهتر عمل کند و خلاقیتتان افزایش یابد.

تیر : گارنت

سنگ متولدین نخستین ماه تابستان «گارنت» است که به رنگ تیره و شبیه یاقوت قرمز در طبیعت دیده می شود. گارنت سنگ حامی مسافرینی است که با کشتی سفر می کنند. این سنگ برای استحکام دیواره های سرخرگ، تقویت چشم و درمان سرطان در مراحل اولیه آن کارایی دارد. اثرات این سنگ میان زنان بیشتر نمایان می شود. گارنت بیماریهای زنانگی را بهبود می بخشد و بر درمان اختلالات قاعدگی اثر مثبت می گذارد.

مرداد : پریدوت و اونیکس

پریدوت و اونیکس سنگهای متولدین مرداد ماه هستند. اونیکس سنگی شبیه عقیق است که به رنگ سیاه یافت می شود. این سنگ برای درمان اعتیاد مورد مصرف دارد. به نظر می رسد از آن جا که اونیکس اعتماد به نفس و دلگرمی را افزایش می دهد از گرایش افراد به سوی اعتیاد می کاهد. اونیکس روی سیاهرگها و مفاصل بخصوص در افرادی که که دچار نقرس هستند اثر مثبتی می گذارد و از لحاظ روانی موجب ازدیاد هماهنگی روحی انسان می شود.

شهریور : یاقوت کبود

یاقوت کبود سنگ مخصوص متولدین شهریور ماه است. این سنگ دارای خاصیت شفابخشی است و روی سلول های پوست، مو و ناخن خیلی تاثیر می گذارد. یاقوت کبود از ریزش مو جلوگیری می کند و سیستم عصبی را بهبود می بخشد. این سنگ درد را کاهش می دهد و برای بیماریهای مزمنی مثل روماتیسم و نقرس اثر مثبت دارد. علاوه بر آن برای درمان سرگیجه و جلوگیری از خونریزی زخم ها به کار می رود.

مهر: مونستون و اوپال

متولدین مهر ماه می توانند از سنگهای مونستون و اوپال استفاده کنند. مونستون چندین رنگ دارد . سفید مایل به آبی، مایل به سبز و مایل به صورتی آن در طبیعت یافت می شود. سنگی است که روی اختلالات هورمونی خیلی تاثیر مثبتی دارد بخصوص شیر مادران را افزایش می دهد. این سنگ روی تیروئید هم اثر مثبت دارد و باعث می شود موانع احساسی شخص از بین برود. اوپال از خانواده عقیق است و سنگی است که در کشور استرالیا به دست می آید. این سنگ روی التهابات روده و معده موثر است و بر جریان خون نیز اثر می گذارد. از این سنگ به طلسم خوشبختی نیز یاد شده است. در گذشته مرسوم بوده که از اشخاص مبتلا به افسردگی ، در خواست می کردند به اوپال سیاه نگاه کنند چون اعتقاد داشتند این کار افسردگی آنها را از بین می برده است.

آبان: سیترین و یاقوت قرمز

سیترین و یاقوت قرمز سنگ های متولدین این ماه هستند. یاقوت قرمز برای بیماریهای ویروسی و اپیدمی ، همچنین درمان تب مفید است. این سنگ بیحسی و رخوت را از بین می برد و از زایمان زودرس جلوگیری می کند. یاقوت قرمز ایمنی بدن را افزایش می دهد و از لحاظ روانی هم باعث رهایی از وابستگی های روانی می شود. از زمان قدیم متداول بوده که به زوجهای جوان توصیه می شده این سنگ را برای وفای بیشتر نسبت به شریک زندگی به گردن بیاویزند.

آذر : سنگ فیروزه

رسیدیم به متولدین آذرماه و سنگ فیروزه. از سنگ فیروزه به عنوان سنگ حامی یاد شده است. معروف است که در اروپا خلبانان و مهمانداران هواپیما برای ایمنی در سفر از فیروزه استفاده می کنند. چون این سنگ از سقوط جلوگیری می کند. فیروزه بر روی عملکرد نادرست کبد اثر می گذارد و قدرت و سوی چشم را افزایش می دهد. فیروزه ضد افسردگی است، نشاط آور می آورد و التهبات پوستی را فرو می نشاند.

دی:

نکته عجیبی است! متولدین دی ماه سنگ مخصوص به خود ندارند اما در عوض همه سنگها با تمام خواصشان برای آنها مفید هستند. پس آزاد هستید با توجه به علاقه و تمایلتان هر سنگی را که می خواهید انتخاب کنید.

 

بهمن: آماتیست

آماتیست، سنگ کریستالی بنفشی که به اضطراب پایان می دهد سنگ متولدین بهمن ماه است. این سنگ ضد اضطراب و کابوس است و برای کسانی که بدخواب هستند یا مدام کابوس می بینند توصیه شده است. تجربه نشان داده است که افراد مضطرب وقتی آماتیست همراه خود دارند به آرامش می رسند.

اسفند: مرجان

متولدین آخرین ماه سال با مرجان پیوند برقرار می کنند. مرجان از گیاه دریایی به دست می آید و از رنگ قرمز پررنگ تا گل بهی و صورتی یافت می شود. چون منشاء آن کلسیم است روی بیماری استخوانها بخصوص راشیتیسم تاثیر مثبت می گذارد. مرجان برای استحکام دندانها مفید است و انعطاف پذیری را هم تقویت می کند. متولدین اسفندی که به راحتی نمی توانند خود را با محیط وفق دهند با همراه داشتن مرجان می توانند بر این ضعف فائق آیند.

نحوه شارژ سنگ های درمانی

برای شارژ سنگ ها باید آنها را بشویید و آن را از ناخالصی ها پاک کنید . گاهی اوقات سنگی در اختیار شما قرار می گیرد تا شما بتوانید از آن انرژی بگیرید . شاید این سنگ قبل از شما مورد استفاده شخصی بوده که دچار بیماری و ناراحتی خاص بوده است . این سنگ از نظر فیزیکی به شما آسیب نمی رساند ، ولی امکان دارد که افکار پریشان و انرژی منفی شخص قبلی را همراه داشته باشد و آن انرژی منفی شما را آزار دهد. بنابراین باید سنگ ها مجدد شارژ شود.
آب ، آتش ، خاک و نمک دریا از عوامل پاک کننده سنگ هستند . شما می توانید سنگ مورد نظرتان را در حدود 1 تا چند ساعت در آب جاری قرار داده و شارژ کنید یا آن را داخل خاک بگذارید و سپس آن را بشویید. گاهی هم می شود سنگ را روی شعله شمع قرار داد یا اینکه از نمک خشک دریا برای شارژ کردن آن استفاده کرد .


نوشته شده در تاریخ چهارشنبه 90/8/18 توسط سینا

قصد داریم شما را با بخش جدیدی با نام "رازهای زیبایی" آشنا کنیم. از این پس در این بخش و در هر شماره مطالبی را راجع به رعایت نکات زیبایی و چگونگی داشتن چهره ای زیباتر ,خواهید خواند. امیدواریم که مورد توجه تان قرار گیرد.

زیبایی فیزیکی شاید در زنان همه چیز نباشد, اما یقینا"یک عامل بسیار حیاتی میباشد. درست است که ما در قرن 21بسر میبریم اما حقیقت تلخ و بیرحم آنست که اغلب زنان به اینکه ظاهر و جذابیت جسمی آنان بسیار حائز اهمیت است, واقف میباشند. در رتبه بندی زیبایی زنان فهرستی از مشخصات بارز فیزیکی وجود دارد. این ویژگیها و مشخصات جسمی که "زیبا" قلمداد میگردند در واقع شاخصها و علایم باروری ,تندرستی و جوانی میباشند که مردان بطور ناخودآگا ه آنها را در هنگام همسر گزینی در زنان جستجو میکنند. برای مثال زنی که (متاثر از هورمون استروژن) دارای چانه کوچک و نسبت دور کمر باریک است زیبا بنظر میرسد زیرا این خصایص جسمی نمایانگر باروری خوب , سلامت عمومی و توانایی زایمان است .

در واقع میزان بارور بودن یک زن به سطح هورمون استروژن بدن وی بستگی داشته و سطح بالای این هورمون در زنان خود را بصورت چهره و اندام زیبا نمودار میسازد.تعیین ارزش هر فرد بر اساس زیبایی و جذابیتهای فیزیکی صرف آن فرد گرچه موجب آزردگی خاطر و بی عدالتی مفرط میگردد اما هیچگا ه این نوع رویکرد به افراد متوقف نخواهد گشت.

در جامعه متاسفانه معمولا خصوصیات شخصیتی مثبت به زیبا رویان و خصوصیات شخصیتی منفی به افراد نازیبا و غیر جذاب نسبت داده میشود. برای مثال یک فرد زیبا و جذاب در عین حال فردی موفق, باهوش, دوست داشتنی, اجتماعی, قابل دسترس, مهیج, خلاق, پر مشغله, با اخلاق, وفادار و مهم ارزیابی میگردد اما یک فرد غیر جذاب از نظر مردم فردی غیر اجتماعی, تنبل, ناموفق, کسل کننده, دروغگو, خلافکارو گاه خیانتکار تعریف میگردد. به خاطر داشته باشید که زیبایی ظاهر و اندامها تنها یکی از فاکتور های جذابیت بوده و زیبایی ایده آل نیز بندرت در افراد مشاهده میگردد.


فاکتورهای جذابیت زنان

1. علائم جوانی (انرژی,انعطاف پذیری,پوست هموار و شفاف,سر زندگی)

2. علائم تندرستی(پوست شفاف, فقدان بیماری, تناسب اندام)3. فرم اندام(هیکل نسبتا لاغر و کشیده, تقارن اندام, تطابق نیمه راست و چپ بدن)

4. چهره کودکانه(بیبی فیس) و تخم مرغی شکل.

5. عدم وجود هر گونه نشان بیماری و یا پیشرفت سن:چین و چروک,موی سر خاکستری,رنگ رخسار نامناسب, لکه های روی پوست, دندانهای ناسالم در تمام جهان نازیبا تلقی میگردد. 6. موهای براق, ضخیم و پر پشت.

7. داندانهای سفید, متقارن و بزرگ.

8. پیشانی بلندتر.( نشانه حجم مغز بیشتر و هوش بالاتر )

9. چشمان درشت با فاصله بیشتر از یکدیگر.

10. ابروهای نازک و تیره.

11. مژه های تیره تر و بلندتر.

12. بینی باریک و کوچک .

13. لبهای پر.

14. صورت باریک.

15. استخوان گونه برجسته و چانه کوچک.

16. پاهای کشیده و بلند.(البته متناسب با دیگر اجزاء بدن) زانوهای لاغر, بدن بی مو, ناخنهای آراسته و اندکی بلند (و نه ناخنهای مصنوعی!)


• زنان برای افزایش تقارن و برجسته نمودن علایم جوانی و باروری متوسل به :جراحی زیبایی, رژیم غذایی, لوازم آرایشی و آرایشگاهها می گردند!

• پیری(سن)مهمترین دشمن زیبای است . یکی از علایم پیری همانا چین و چروک پوست میباشند که معمولا قرار گرفتن بیش از اندازه در معرض تابش آفتاب مسبب آن است و احتراز از نور خورشید و استفاده از کرمهای ضد آفتاب یکی از راهکارهای اسای در پیشگیری از بروز چین و چروک میباشد.


ابعاد و تقارن در چهره ایده آل

1. قانون یک پنجم : صورت را میتوان با استفاده از پهنای چشم به عنوان واحد اندازه گیری به 5 قسمت مساوی تقسیم کرد.یک صورت ایده آل به اندازه 5 چشم پهنا دارد.

2. خط افقی فرانکفورت : در تصویر نیمرخ خطی که از روبروی بر آمدگی پیشانی میان دو ابرو آغاز گردیده و تا چانه امتداد می یابد باید خطی کاملا عمودی باشد. هنگامی که خط فرضی افقی (قرمز)فرانکفورت که از بالای کانال گوش عبور میکند با کف اتاق موازی گردد در این حالت سر در وضعیت کاملا صاف قرار دارد ودرعکس برداری میتوان از آن کمک گرفت.

3. پهنای بینی از قاعده تقریبا باید به اندازه فاصله میان دو چشم از یکدیگر باشد.

4. طول لب بالا باید2 برابرطول لب پایین و چانه باشد.

5. نوک بینی باید اندکی بسمت بالا متمایل باشد.

6. زاویه میان بینی و صورت : 36درجه.

7. زاویه میان بینی و پیشانی : 120درجه.

8. زاویه میان بینی و چانه : 130درجه



نوشته شده در تاریخ جمعه 90/8/13 توسط سینا

یکی از بزرگترین ریاضیدانان همه ی اعصار ، و به یقین بزرگترین آنان در عهد عتیق ، ارشمیدس از اهالی شهر یونانی سیز اکیوز واقع در جزیره سیسیل بود .

ظاهرا ارشمیدس از تمرکز ذهنی برخوردار بودو داستان هایی از بی خبری او از پیرامون خود ، وقتی که به مسئله ای اشتغال خاطر داشته ، گفته شده است . نمو نه هایی از این ها که به کرات گفته شده ، تاج شاه هیرون و زرگر مورد سوء ظن است. گویا شاه هیرون تاجی زرین داشته و نگران از آن که مبادا در ساختن آن به طور پنهانی نقره به کار رفته باشد ، وی مطلب را به ارشمیدس ارجاع می کند ، که او ، روزی در حال استحمام ، با کشف اولین قانون ئیدروستاتیک به راه حل مسئله دست می یابد . با فراموش کردن این که جامه بر تن کند از حمام در می آید , و در خیابان ها به سوی خانه می دود، در حالی که فریاد می زده : " ایورکا ، ایورکا "

ارشمیدس قسمت زیادی از کار هندسه خود را به کمک اشکالی رسم شده در خاکستر یا روغن که بعد از استحمام کردن به تن خود می مالید ه انجام می داد . در واقع ، نقل شده است که اجل وی به وقت تاراج سیر اکیوز در حالی فرا رسید که ذهنش مشغول نمودار رسم شده بر یک سینی شن بوده است . مطابق یکی از این روایات ، وی به یک رومی در حال چپاول فرمان می دهد تا از روی نمودار او کنار بایستد ، که در این هنگام غارتگر به خشم آمده نیزه ای را در بدن مرد سالخورده رو می کند.



نوشته شده در تاریخ جمعه 90/8/13 توسط سینا
تمامی حقوق این وبلاگ محفوظ است | طراح :سینا; : ی

مترجم سایت

مترجم سات

باز هم به ما سر بزنید. ++++++++++++++++++++++++++++ =============================